کجای این قصه راه رو اشتباه آمدم کجای این قصه نگفته ام دوستت دارم
بگذار فکر کنم هیچ جا
انگار تا یادم می اید بهانه هایم هم پر بود از فریاد فریاد فریاد اینکه من دیوانه
توام مرا ببخش انگار همچون کودکی شده ام هر چه تقلا میکند و هر چه پا بر زمین
می کوبد تو حرفش را باور نمیکنی حالا هم باز هم می نویسم بارها و بارها بخوان
بلند بخوان برای همیشه دیوانه دوستت دارم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|