بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده فکر نکن بی وفا هستم
دلم از سنگ نشده اعتراف می کنم که سالهاست در حسرت روزهای شیرین
با تو بودنم باور نمی کنم اینکه بی توام کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم
را بگیری کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی تا دوباره به چشمهایت خیره شوم
تا بر همه ی غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم کاش میشد دوباره بیایی لحظه ای نگاهت
کنم با چشمهایم نازت کنم در حسرت چشمهایت هستم و عشق توووووووووووووووووووووووووو
چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشود بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم
هوایت را کرده و بدون تو دیگر نمی توانم زندگی کنم در حسرت گرمی دستهایت هستم
تا کی باید خیره شوم به عکسهایت هنوز هم عاشقم عاشق آن بهانه هایت عاشق آن
قلب مهربونت عاشق صداقتت عاشق غمهایت عاشق آن شیطنت هایت عاشق شیرین
زبونی هایت عاشق .........................................................
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,
|