مبارک باشه پیچ جدید زدی الهی من فدای عکس خوش خنده ات بشم که
دلم ضعف میره وقتی خنده هایت رو می بینم این پیچ جدید مطالب عاشقانه
و سخنان بزرگان رو بذار دو تا پست را در هر دو پیچ ندار متفاوت باشد وای
چه بد شد لایو نذاشتی باید هشت امشب منتظر باشم چقدر انتظار سخته راستی
برای لایو امشب یک پیراهن یا تی شرت رنگ شاد بپوش نکنه مشکی بپوشی
که دلم سیاه میشه اون عینک خوشگل هایت را هم بزن که کلی با نمک میشی
راستی برنامه سر شبی عصرجدید خیلی اجراها خوب بودند ولی یک سری
قرمز گرفتند اون پیرمرده واقعا عالی بود و اون نقاشی با اون ابزار کار سختی
بود من حس کارش رو خیلی دوست داشتم دختر کوچولوها خیلی با نمک و دوست
داشتنی اجرا کردند الهی چه با نمک و خواستنی بودند چه با نمک موهاشون را
بسته بودند وای احسان اینهمه دختر داشته باشه آدم چه خوبه باید مهد کودک
زد خخخخ خیلی دختر بچه ها دوست داشتنی و خوردنی هستند وای من پسر
بچه ها رو دوست ندارم بر عکس خواهرم دو تا پسر آورد هر چی بهش گفتم
بابا دختر بیار من خودم بزرگش می کنم خخخ قبول نکرد خخخ دختر بچه ها
خیلی خوردنی هستند وای احسان ای کاش سال ۹۹ تو قسمت من باشی آنقدر
که در این شعبان و رجب نذر این عشق مثل همیشه کرده ام که دیگه مامانم
خوابم را دیده که من نذری دارم و قرار هست بر آورده بشود و در آن خواب
مامانم برآورده شده مامانم به خواهرم گفته الناز نذر خواستی دارد که این
روزها انجام داده خواهرم می خندید و می گفت الناز خیلی نذرهایش زیاد
هست خواهرم میگه اینهمه نذر احسان کردی اکر بهش برسی نصف عمرتو
باید در راه ادای نذرهایت بکنی خخخخ من خیلی نذر این عشق کردم یک
چیز عجیب و فاجعه انگیزی ولی دیگه خسته شدم واقعا کم آوردم دوست دارم
اینهمه انتظار امسال تموم شود و پایان خوشی داشته باشد دیگه دوست ندارم
تنها باشم دوست دارم کنار هم باشیم و شیرین ترین و عاشقانه ترین و آرام بخش
ترین لحظات را کنار هم داشته باشم بچه های خوب دوست داشتنی داشته باشیم
و از بزرگ شدنشون لذت ببریم اگر خدا خواست وای چقدر ناراحت شدم واسه
آقای سعیدی که دو سال پیش بچه شان را از دست دادند امیدوارم خدا دو تا
دو قلو دختر و پسر بهشون بدهد هر چند از دستشون دلخور هستم خیلی
التماسشون کردم که پیام من را به تو برسانند و واسطه ازدواج من و تو
شوند که ایشان قبول نکردند گفتند من مدیون هزار دختری میشوم که پیام
دادند و ازشون خواهش کردند گفتند فقط می توانم عصر جدید بفرستم
گفتم آنجا که فایده ای ندارد من نمی توانم حرف بزنم دیگه خلاصه آقای
سعیدی هم بدجور دلم را شکست چقدر ادم بعضی موقع ها در می ماند
چکار کند خدا فقط کمک کند ولی بدون تلاش آدمها خدا هیچ کمکی نمی کند
مواطب خودت باش خوب بخوابی و استراحت کنی راستی الان دفترت هستی
یا خونه مامان مریم عزیزت مواظبشون باش مواظب خودت باش می بوسمت
عزیر من دوستت دارم بهترینم احسان جون جونی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,