مب کنی عزیزم دیروز که پست گذاشتی که اینهمه ارزاق جمع شده برای مردم 

بی بضاعت چقدر خوشحال شدم از همه خوشحال تر که چکار خوبی کردی 

واسه بچه ها تبلت می خواهی بخری آفرین به تو خیلی بچه ها امکان دسترسی 

به اینترنت رو ندارند الهی من فدای قلب مهربونت بشم دلم می‌خواد کنارم 

بودی تا یک ماچ گنده از اون لپ هایت میکردم ولی از این راه دور می بوسمت 

ای جانم دلم عشق خودمی الهی که همیشه پیش قدم در راه خیر باشی 

چقدر دلتنگت بودم ببخش این چند روز احوالت رو نپرسیدم چند روز خونه

خواهرم بودیم بعد دو ماه و نیم قرنطینه یک کم رفتیم احوالمون خوب شود 

ببخش که باهات صحبت نکردم اونجا پسر خواهرم نمیذاشت یکم برای خودم

باشم تازه اون هم فهمیده که من عاشق تو هستم نمی دونم چطوری وبلاگ 

من رو دیده و دیده که من واسه تو می نویسم به خاطرم گفته چرا آنقدر خاله 

 علیخانی رو دوست داره چرا بهش نمیرسه کلی از وقتی فهمیده سر به سرم 

میذاره سر سفره افطار همه اش دعا می کنم گره این عشق باز بشود امسال 

هم مثل هر سال نذر عشقمون کردم که تا آخر ماه رمضان یک دور قرآن بخوانم 

 راستی دیروز صبح خبر دادند دایی دامادمون فوت شد طفلی بخاطر کرونا 

بهت قبلا گفتم دکترای ادبیات از تاجیکستان داشتند و دو تا از دختر و پسرش 

و دو از داماداشون پزشک هستند هیچ کدوم کاری از دستشون بر نیامد چون

عفونت تمام بدن اش را درگیر گرده بود طفلی رفت خادم حرم بود و یک قبر برای 

خودش در حرم خریده بود حالا بخاطر کرونا در بهشت رضا دفن اش کردند وقتی 

قسمت نباشه با این همه ثروتشان بدون مجلس و مراسم دفن شد چقدر دنیا

بی رحم است راستی من به برادر آقای مسعود رجبی پیام دادم و گفتم کمکم 

کنند و ایشان پاسخ دادند که مثل شما زیادند ولی من پیام شما را به برادرم 

منتقل می کنم به آقای رضا صادقی وبه آقای یار قلی و به آقای فرهادایرانی و 

به آقای اصلانی و به آقای قیاسی و آقای بزرگزادگان و آقای نجفی و آقای 

محمدی و آقای سیدبشیر حسینی و آقای میرفتاحی و آقای پیوندی و آقای 

اختری و آقای فرزانه در دایرکت اینستاگرام پیام دادم هیچ کدام هنوز نگاه 

نکردند امید دارم همه شان نگاه کنند و کمکم کنند می دونم خیلی ها دوستت 

دارندولی من خیلی بیشتر از اون خیلی ها دیوانه بار خودت را دوست دارم 

امیدوارم امسال گره این عشق باز شود و من کنار تو باشم با عشق ..

راستی سحری چی داری من که دیشب استانبولی درست کردم و امشب 

هم سحری خورشت کرفس داریم جایت سبز عزیزم جایت چقدر در تلویزیون 

خالیست یادش بخیر ماه عسل ۹۲،واست پیام فرستادم گفتم من تازه از مکه 

اومدم و شماره آقای علیخانی رو میخوام و تو گفتی نمیشه دردسر میشه 

اخ با چه شوری و با چه قدرتی برایت پیامک میفرستادم شاید اون برنامه 

ماه عسل هر سری بالای ۱۰۰۰ تا پیامک می فرستادم و شعر و حرف عاشقانه 

می زدم یا برنامه های دیگرت فکر می کردم به راحتی می توانم پیدایت کنم 

و بگویم که چقدر عاشقانه بخاطر خودت دوستت دارم نه بخاطر برنامه هایت 

وچقدر دلم می گیرد و چقدر بارها و بارها زدم زیرگریه که هر بار در عشق ات 

شکست میخورم ولی دوباره با قدرت شروع می کنم امیدوارم خدا راهی نشونه ای 

معجزه ای بهم نشان دهد و تو مال خودم باشی من خسته ام از جنگیدن دیگر 

زانو هایم رمق جنگیدن را ندارد دیگه خسته شدم از بس به همه رو زدم تو رو خدا

قسم شان دادم کمکم کنید احسان جونم اگر حرفهایم رو می خوانی خودت 

کاری کن بهت برسم به همین روزهای عزیز ماه مبارک قسم من خودت رو 

دوست دارم نه شغل ات را چطوری باید ثابت کنم دوستت دارم مواظب خودت 

باش عزیز دلم دلتنگ تو هستم عشق را باور کن