خسته کارهایت نباشی راستی مبارک باشد تندیس حافظ خیلی مبارک ات
باشد خیلی خوشحال شدم تو عشق من لایق بهترینها هستی چون از دل و
جون ات مایه میذاری خدا رو شکر که موفق شدی نتیجه زحماتت را دیدی
راستی واست بگم که چرا کمتر احوالت رو پرسیدم گفتم کمتر بیام که شاید
تو هم یک ذره دلتنگم بشوی که بعید می دانم غیر از کار عشق هم برایت مهم
باشد شوخی کردم من مثل تو بی معرفت نیستم من در اوج کارهایم هم به یادت
و فکرت هستم اولا درگیر پارچه مانتو خریدن و طرح دادن برای مزون ام بودم
و کلی کارهای دیگر برای مزون و اینکه باغی که گفتم مامانم برای من و خواهرم
و برادرم خریده رو دارند میسازند و بعد اینکه مامانم گفتم به شوهر خواهرم ۲۴۵
میلیون پول برای خرید خونه دادند و بعد کم کم برگردوندند و مامانم برای من و
داداشم یک زمین در الهیه مشهد خریدند از زمین های آستانه هست متراژش
۲۵۰ متر هست و ۴۰۰ میلیون خریدن شب اول که سر قولنامه مرده اومده
بود هر کار بابام کرد اقاهه تخفیف نداد بعد چند روز که رفتیم زمین را نشان
داد دقیق بعد من به آقاهه گفتم شما نمی خواهید یک ده میلیونی تخفیف بدهید
ایشان هم تخفیف داد خخخ بابام تعجب کرد گفت عجب الناز خوب بلدی تخفیف
بگیری بعد هم که بنگاهی در جمع زدن مبلغ چک اشتباه کرده بود و ۱۳میلیون
کمتر به بابام گفته بودم چک بنویسد بعد صاحب زمین گفت اشکالی ندارد اگر
اشتباه کردند چون دوستاش بوده روی اش نشد خخخ کلا ۲۳ میلیون تخفیف
خورد کسی که اصلا تخفیف نمی داد معجزه شد خلاصه الان رفته مسافرت
دو سه روز دیگر بر می گردد تا بیاید و به نام من و داداشم بزند دیگه اینطوری
خیلی در گیر شدم ولی بدان بیادتم عشق نازنینم راستی با اون شلوار طوسی
معروف رو پوشیدی که من بدم میاد ازش میخواستی حرص در بیاری خخخخ
من حرصم در نمیاد تو آزادی با هر لباسی که دوست داری راه بروی چون این
نظر توست و من فقط نظر دادم ممنون دوستت دارم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,