خستگی هایت بشم چه خبرا چکار می کنی محرم امسال با سال‌های 

دیگه خیلی فرق دارد نه آدم جرائت مراسم عزاداری رفتن را دارد و دسته 

و هیئت باز هم در خانه باید بمانیم و از تلویزیون عزاداری کنیم الان وارد 

هشتمین ماه میشود که ما هنوز نه مهمونی رفتیم و نه مهمون آمده خونمون 

خیلی شرایط سخت شده انگاری باید از آدم‌ها و کنار بودنشون ترسید بعد

محرم و صفر باز یک فاجعه دیگر در راه هست مگر میشود هیئت بر پا کرد 

بشود فاصله رعایت شود خدا رحم کند بعضی مردم اصلا واسشون مهم 

نیست اگر هم می گفتند امسال عزاداری نداریم و هر کس در خانه خودش 

عزاداری کند نون اخوند ها و مداح ها اجر می‌شد فقط به فکر منافع خودشون

هستند این طفلی ها پرستارها و دکترها چه گناهی کردند که آنقدر عذاب 

بکشند الهی به حق این شبهای عزیز امام حسین ع نظری به همه کند الهی

راستی دیشب خوابت رو می دیدم خیلی این چند وقت خوابت رو می بینم

بس که دلم واسه بودنت کنارم پر میکشه همه اش تو این فکرم که چطور

می توانم عشق ام را ثابت کنم همه اش مامانم تیکه می اندازد غیر مستقیم

به من که عشق یک طرفه اصلا به درد نمی خورد می گوید وقتی اون تو

نخواهد این عشق به درد نمی خورد و ارزشی ندارد خیلی دلم اتیش

میگیرد جوابی هم ندارم بگویم مگر تو من رو دیدی که بخواهی از من

خوش ات بیاید یا بد ات بیاید دردم همینه الهی امام حسین ع به دادم

برسدخسته شدم از نیش و کنایه های عزیزانم ... دردم کم نیست بقیه

آتیش ام می زنند بگذریم خدا خیلی بزرگه حتما راه رو نشانم می دهد

راستی بگم از خوابم خواب دیدم که اومدی مشهد و برای اکران فیلم ات

و گفتی بودی کسی نمی خواهم بفهمد که من اینجا آمدم من خیلی دنبال ات

گشتم و خیلی پرس و جو کردم که پیدایت کنم بالآخره یک آدمی بهم کمک

کرد و من تو رو پیدا کردم همه اش باهم بودیم و رفتیم تمام جاهای دیدنی

مشهد رو گشتیم و تو خیلی خوشحال بودی و اینکه بهم گفتی یک نذری در

مشهد دارم که باید انجامش بدهم و بخاطر این نذر آمدم و من کلی کمک ات

کردم خیلی خواب قشنگی بود پر از حس خوب قابل توصیف نبود احوالت

دلم نمی خواست از خواب بیدار بشوم آنقدر وقتی خوابت رو می بینم به

آرامش می رسم الهی که احوالت خیلی خوب باشه احسان جونم تو این

شب های عزیز دعایم من دوستت دارم بهترینم راستی صبح ساعت ۹

قراره بریم زمینی که بابام برای من و داداشم خریدن رو سند بزنند

صاحب زمین کرونا گرفته بود به همین خاطر به تاخیر افتاد راستی

واسط بگم این جمعه تصمیم گرفتم که یک روستایی که بی بضاعت

بودن به بچه های اون روستا بستنی بدهم و از هفته بعد هم یا میروم

ماکارانی می خرم یا کیک و ..  توزیع می کنم نذر پنج شنبه هایم

هست به نیت باز شدن گره این عشق راستی از اول محرم و تا آخر صفر

مثل هر سال به نیت تو یکبار زیارت عاشورا و به نیت خودم یکبار زیارت

‌عاشورا می خوانم الهی از هر چه شر و بدی در امان باشی

فدای قلب مهربونت بشوم الهی