بیا و شب ها کنارم بنشین...
از دنیای مردانه ات بگو...
از قرارهایی که می گذاری...
و از حساب و کتاب هایی که می کنی.
من هم برایت چای می ریزم...
و لحظه شماری می کنم...
حواست پرت شود...
اشتباهی نگاهم کنی ...
و از دهانت بپرد...
بگویی...
"راستی حال تو خوب است؟"
دلم این را انتظار می کشد سالهاست ....
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|