وامشب که بادها ماسیده اند وخنده ی مجنون وار سکوتی در قلب شب
لنگان گذر کوچه هایبلند حصار تنهایی من پر کینه می تپدوبا تو یک سکوت
وهزاران فریاد سال باد * سال اشک * سال شک* سال روزهای فراق*
سال روزهای دراز* سال استقامت های کم* سالی که غرور را شکستم
سال روزهای دلتنگی و حرفهایی که سخت تکان دهنده است اما افسوس
این زنگ خوابدار در والس های پر هیجان دو چشم تو نوت های ترد ونرم
سکوت است
:: برچسبها:
مولانا,