من و یک خواب عجیب
رازها در پس ایت خواب نهان است نهان
من کویری بودم
خالی از شور و نشاط
خالی از نغمه مرغان خوش آواز بهار
و فقط من بودم و ناله مبهم باد
خار هم از دل دیوانه من می رویید
آسمانم خالی و در این پهنه ندیدم ابری
پس خودم باریدم
آنقدر باریدم تا کویرم گل داد
گلی از عشق درونم رویید
پس تو هم باران باش
به کویر دل خود سخت ببار
برون کن ز دلت بیزاری را
و فقط عشق بورز و به خودت و همه انسانها
:: برچسبها:
شعر ,