ویژه میگم الهی موفق باشند امشب برنامه ات با اون بابابزرگ جذاب و دوست داشتنی
و مهربون و خیر و گره گشای مردم واقعا بی نظیر بود اگه هر کسی
تو شهر یا روستا یا فامیلش از این دست آدمها باشند جامعه ما گلستان
میشه وقتی مدیران و مسئولین این مملکت کاری نمیکنند همه باید
دست به دست هم دهند و کاری واسه هم انجام بدهند واقعا چقدر
خوشمزه صحبت میکرد یاد پدربزرگم خدا بیامرز افتادم چقدر دلم
واسشون تنگ شده اونا هم دست به خیر خیلی داشتند خدا سایه
بزرگتر ها رو کم نکنه واقعا وقتی هستند پر از خیر و برکت
هستند من که تا موقعی که بودند خیلی کمکشان میکردم
هر کاری از دستم بر میامد انجام میدادند وقتی هم خونمون
بودند که فوق العاده دور و برشون بودم و ازشون پذیرایی
خوب میکردم و هر چی دلشون میخواست واسشون درست
میکردم یا براشون میخریدم مثلا بابابزرگم خیلی چیپس و پفک
خیلی دوست داشت و من هم می رفتم میخریدم تا بخوره واقعا
جاشون خالیست ولی دیگه چاره ای نیست باید نبودشان رو تحمل کرد
امروز خیلی خندیدم از دستت امان از دست شیطنت های تو
خیلی با نمک و دوست داشتنی هستی الهی فدای تو بشم که تلفن
همراه رو میگیری و خودت صحبت میکنی ای جانم فدای اون رک گویی هات
بشم تو خیلی کارهای غیر منتظره و جذاب میکنی و هر چی تو ذهنت
میگذره رو باید بگی ای جانم عزیزمی که تو انقدر شیطنت داری وای
این بابابزرگ مهربون هم چقدر رک بود گفت گفتند میری اونجا
تو نمیذاری حرف بزنه واقعا تو با پر حرفهایت جذاب و دوست
داشتنی هستی وای اون تیکه ای که گفت جوون ها وقتی من رو
می بینند که گردنبندگردنشون است یقه شون رو می بندند
گردنبند تو رو ندیده بود اگه نه یک چیزی می گفت خیلی پر انرژی
و خوشگل صحبت میکرد واقعا خدا توان بهش بده واقعا تا بزرگتر ها
هستند و سایشون هست تو خانواده ها خیلی موثر هستند خدا بزرگترها
خوب و عاقل رو از خانواده ها و اطرافیانشان نگیره الهی آمین
:: برچسبها:
دلنوشته لحظه قرار عاشقی,