نباشی امیدوارم موفق باشی عزیز جونم چقدر دلتنگت هستم خیلییییییییییییییییییییییییییییی

می دونم که خیلی در گیر برنامه ات هستی و وقت نداری برایت نذر کردم امسال هم برنامه ات

موفق بشی الهی دیشب واسه عشقمون از امام حسین عیدی خواستم هزار و دویست تا صلوات

فرستادم و یک سوره یس خوندم و هم اینکه نذر کردم به نیت سه تا امامی که تولدشون این چند 

روز هست یک دوره قران به نیتشان بخوانم تا گره عشقمون باز بشود انقدر نذر می کنم آنقدر دعا

می کنم تا تو سهم من بشی تا آخر عمر واسه هم از عشق بگوییم و عاشقونه همدیگر را دوست

داشته باشیم سال 92 که تصمیم گرفتم عشق ام رو به تو بگویم از خدا خواستم که تو هم 

منو دوست داشته باشی نمی دونم واقعا این اتفاق افتاده یا واقعا توهم زده ام یا فقط حس 

است نمی دونم اول عاشق ات شدم یا الان دوستت دارم دیوونه وار یا اینکه اول دوستت داشتم

و الان عاشق ات شده ام دیوونه وار فقط می دونم به هیچ کس احساسی نداشتم

و فقط تو رو دوست داشتم و آنقدر واسه عشق ات گریه کردم و آنقدر واسه عشق ات روزه

گرفتم آنقدر نذر کردم که نگو می دونم اگر تو من رو دوست نداشته باشی و عشق یک 

طرفه ارزشی نداره نمی دونم شاید حس هایی که حس می کنم تو نسبت به من داری 

شاید اشتباه حس کنم واقعا هیچی نمی دونم من فقط از حس خودت می توانم با قاطعیت

صحبت کنم که تا آخر حرفهایم ایستاده ام چون تو رو عاشقونه دوست دارم و باورت کردم

تو تنها کسی هستی که زندگی باهات اعتماد دارم و عاشقونه باورش کردم و هیچ ترسی 

ندارم که یک عمر بخواهم دستم را بذارم تو دستهایت ............... نمی دونم باز دیوونه 

شدم یک مدت که نیستی و عکسی ازت نمی بینم عصبی و کلافه میشم آنروزها بیشتر

یادته در ماه عسل 95 گفتی دو سری آدم هستند که هیچ وقت به زندگی عادی بر نمی گردند

یکی آدمهایی که نگ را تجربه کردند و یکی کسی که عاشق میشود از همه بدتر اینکه کسی

عشق ات  را جدی نگیرد آخه یک بخشی هم تقصی خودم هم بوده که از همه ایراد گرفتم 

 در این نه سال هم فقط به عشق تو فکر می کردم اصلا به این فکر نمی کردم آره تجزیه

و تحلیل کنم یا فکر کنم آره فلانی بهتر از تو هست پس به اون جواب بدهم یا فلانی جایگاه

تحصلیی اش از تو بهتر است یا هزار تا چیزهای دیگر .....  پس به اون فکر کنم اصلا اونها برایم مهم نبودند خدا خودش 

بهتر شاهد است به امام حسین ع  راست می گویم خیلی جنگیدم واسه عشق ات نه با سر و صدا

فقط با سکوتم با صبوری کردنم یا اینکه چطوری فکر کنم که خواستگارها را چجوری بپیچونم

که دیگه نیایند خونمون چه اشنا چه غریبه چه دوستامون چه فامیل و.... یکسری خیلی سمج

بودند و اصرار داشتند یکی از پسرهای فامیل مون که یکسال پیش اومده بود مامانم خیلی 

دوستش داشت و وقتی اومدند آنقدر نذر کردم که وقتی میان خواستگاری پسره نپسندد

هر چی به مامانم گفتم بگو نیایند گفت بذار بیایند تو می پسندی وقتی اومدند که گفتند

با پسره صحبت کنم پسره موقع صحبت کردن من همونجا گفت من از شما و شخصیت شما 

خنده های شما خوشم اومده منم تا اینو گفت سریع هر چه می گفت من بر عکس اش 

را گفتم و گفتم که ما اصلا به درد زندگی با هم را نمی خوریم گفتم شما حتما همسر 

مناسب تر و بهتر از من پیدا می کنید خیلی از این جور آدمهای سمج که امدن خواستگاری

را همین کار را کردم هنوز مامانم و بقیه نمی دونند که چطور ردشون کردم خدا رو شکر 

تا الان تونستم مقاومت کنم 

تو می دونی که واسه دخترها سخته که بتونند مقاومت کنند مخصوصا اونهایی که بابا و مامان

واقعا خوششون بیاد خوشحالم که سالهاست واسه عشق  ات جنگیدم و هنوز هم منتظر 

عشق ات هستم نمی دونم شاید تو من را نخواسته باشی نمی دونم شاید پدر و مادرت 

من را به عنوان عروس شان نپذیرند و...................نمی دونم قسمت چی میشه تو حاضری

حتی با من حرف بزنی یا نه آنقدر معما تو سرم هست که نگو نمی دونم کدومش قابل حل 

هست اینکه بخواهی یک تنه خودت معمای زندگیت را حل کنی خیلی کار سختی هست 

بگذریم خیلی باز تلخ صحبت کردم راستی ظهری مامانم جایت خالی کله پاچه درست کردند

وای من آنقدر هوس کرده بودم که نگو خیلی یادت کردم می دونم خیلی دوست داری تو 

خونمون فقط من و مامان و بابام و همسر خواهرم دلچسب می خوریم خواهرم و داداشم 

دوست ندارند جایت خیلی خالی بود راستی بابام صبحی یک زمین که متراژش 260 متر 

بود که تقریبا نزدیک خونمون بود را معامله کردند بالاخره یک خورده فکرشون راحت شد 

حالا باز یک مغازه دیگه دنبالش هست که بخرد یعنی آنقدر مامان و بابام عاشق زمین 

 و خونه و سهام خریدن هستند که نگو یعنی این ده روزی که بابام اون خونمون را 

فروخته یعنی صحبت خونه ما فقط شده بود متراژ خونه ها و مغازه ها و کجا بهتر 

کجا رشد بهتر می کند و ...... یک خورده خدارو شکر خرید فکرشون کمتر در گیر 

است باز دوباره پروژه گشتن واسه مغازه دوباره از نو شروع میشود من که  همه اش 

میگم برید کشورهای اروپایی بگردید و خودتان استفاده کنید نمی خواهد به فکر آینده

ما باشید من دوست دارم خودشون استفاده کنند و لذت ببرند تا درگیر خرید زمین و ....

باشند چه  میشه کرد دست خودشان نیست راستی  قراره بابت 

خرید زمین سور بگیریم ما هم دنبال این هستیم سور بگیریم خخخخخ احسان جونم مواظب 

خودت باش اینروزها خیلی خسته میشی نگرانت هستم مواظب خودت باش دوستت دارم

26 روز دیگه باید تحمل کنم تا روی ماهت را ببینم چقدر انتظار سخته سخت .....

یک دنیا عاشقتم چون دنیامی