احسان عزیزم

.....................



احسان عزیزم

سلام احسان جونم خوبی عیدت مبارک امیدوارم امسال قشنگ ترین و باشکوه ترین 

سال زندگیمون باشد پراز عشق و به هم  رسیدن دلم روشن هست امسال وارد دهمین

سال عاشقی ام به تو میشود خوشحالم که نتونستم بعد از اینهمه سال هنوز هم با همین 

شدت عاشقت بمانم و هنوز هم روی تصمیم ام مصمم بمانم و با قدرت به انتظار عشق ات 

بنشینم ولی من از تو جواب میخواهم جوابی که اینهمه سال انتظار منتظرش  بودم شاید جوابت

تلخ باشد برایم یا اینکه خیلی شیرین باشد ولی ازت خواهش می کنم جوابم رو بده .............

از وقتی که سال تحویل شده خیلی فکر می کنم به این عشق به اینکه ده سال گذشت و من

هنوز کجای عشق ات هستم شاید خیلی از چیزها به حرف خیلی آسون باشد ولی واقعا آسون

نبود امسال هم سال تحویلم دور از تو و پشت همین دیوار شیشه ای فقط از دور تماشایت کردم

چقدر تک تک ثانیه ثانیه هایی که پشت دیوار شیشه ای دیدمت شیرین و آرامش بخش گذشت 

چقدر قربون و صدقه شیطنت هایت و خنده هایت و خستگی هایت شدم و این بهترین و زیباترین

و باشکوه ترین حس دنیاست خداروشکر که هنوز هم با این همه رنجی که واسه عشق ات 

کشیدم هنوز هم با شدت روز اول عاشقانه دوستت دارم 

راستی خدا رو شکر که برنامه سال تحویل انقدر خوب بود و تونستی موفق بشی چقدر از دست 

کارهای تو خندیدم چقدر رقص های محلی جالب بود واقعا امسال برنامه ات خیلی فراتر از تلویزیون

بود حسابی ترکونده بودی ولی خیلی خسته شده بودی ای جان دلم راستی ببخش که این دو

هفته نتونستم باهات صحبت کنم قبلا بهت گفته بودم که می خواهم بروم مسافرت و روز اول 

عید رفتیم مسافرت و تا اینکه دو روز پیش به سلامتی امدیم ولی امسال خدا خیلی بهمون

لطف داشت گفتم بهت که ما یک ماه پیش واسه عید بلیط خرم اباد گرفتیم که بریم از اونجا 

کربلا و بلیط برگشت هم برای کرمانشاه بود ولی تقدیر طوری دیگری رقم خورد که داداشم 

برای کارت پایان خدمتش که هنوز اماده نبود نمی توانست باما بیاید که مامانم منصرف شد 

گفت پس کربلا نمی رویم و بعد بلیط ها رو کنسل کردیم اگر نه ما هم به مردم سیل زده

می پیوستیم چقدر خدا رو شکر کردم که تقدیریون طور دیگری رقم خورد و خدا لطف ویژه ای

داشت روزی صد بار شکر ای کاش تقدیر مردم سیل زده هم زیبا رقم میخورد چقدر دردناک 

هست که انقدر مردم کشته شدند میگن از  علامت های امت اخر زمان این هست که آنقدر

بلا بر سر مردم می آید که همه به تنگ می آیند و فقط التماس می کنند که یک منجی

بیاید و انها را نجات بدهد الهی که امسال دیگه اتفاق بد نیفتد و هر چه سریعترمردم سیل

زده نجات پیدا کنند الهی ای کاش مسئولین بی لیاقت رو امسال سیل می برد و همه

خوشحال میشدیم و از اینهمه بی عدالتی نجات پیدا می کردیم آنقدر همه دعای باران 

خوااندند خدا هم گفت بیایید این هم بارون واقعا خدا هم مونده کدوم دعای مردم را بر آورده 

کند واقعا خدا به همه رحم کند فقط طوری شده که هر روز که از خواب پا میشیم باید 

بگوییم خدایا ممنونم که امروز زنده ایم و جان سالم به در برده ایم بگذریم راستی چقدر 

برنامه عصر جدید قشنگ و هیجان انگیز شده است ای جانم من فدای اون شیطنت ها 

و حرفهای با مزه ات و خنده های از ته دلت بشوم وقتی می خندی من کیف می کنم ای 

جانم فدای اون زمزمه های شعر هات بشم که با خواننده ها میخونی و میری تو حس ای جان دلم 

من برنامه ات را از روز اول عید تا یکشنبه این هفته ندیدم و یک قسمت هم در مسافرت وقت 

شد که ببینم اون قسمتی بود که کت سبز پوشیده بودی و چقدر بهت میامد ای جان

چقدر بهت میامد و اون کت سرخ ابی که چند شب پیش پوشیده بودی خیلی بهت

میامد سریع اسپند دود کردم واست که از چشم بد دور بشی امسال موقع سال تحویل 

خیلی واست دعا کردم و بغض کردم وقتی نگاهت می کردم گفتم خدایا خودت کمک کن

امسال سال وصل من و احسان باشد و دیگه بسه اینهمه سال انتظار و دوری و رنج خودت

معجزه کن راه رو نشونمون بده  الهی راستی بگم برایت از مسافرت روز اول عید ساعت 

7 صبح راه افتادیم به  طرف بیرجند و رفتیم احوال دوست و همکار بابام رو پرسیدیم بنده

خدا دیسک کمر عمل کرده بودند و دیگه دو روز خونه انها ماندیدم تازه میگفتند تا سیزده 

عید خونشون باشیم خیلی جایت خالی خوش گذشت شب اخر که در خانه شان بودیم 

تولد خانم اش بود و دخترهایش به من گفتند واسه مامان شون کیک درست کنم منم

کیک درست کردم انقدر خوشحال بودند که نگو می گفتند چند ساله انقدر نخندیده بودیم

می گفتند در کنار شما این دو روزی که بودیم حس نشد این دوست پدرم صاحب فرزند

نشدند و دو تا دختر از بهزیستی گرفتند یکی از کرمان و یکی از بیرجند دختر کوچکشون

با من خیلی صمیمی هست البته هنوز دبیرستانی هست چون من به حرفهاش گوش

می دهم و نصیحتش می کنم خیلی من رو دوست داره و هر موقع  می رویم خونشون

من کادوی جداگانه واسش می خرم بچه های بهزیستی یک غم عجیبی تو چشمهاشون

موج میزنه هر چند هم که در خانواده ای باشند که خیلی تو رفاه باشند وحتی از بچه های

عادی هم بیشتر بهشون رسیدگی شود باز هم اون خلع بزرگ پر نمی شود این دوست 

بابام خیلی وضع مالی اش خوب هست و  به نام دو تا دخترها اپارتمان به نامشون زده 

خیلی در رفاه هستند امیدوارم هیچ بچه ای بی سرپرست نباشد دیگه خلاصه بعد 

از بیرجند حرکت کردیم رفتیم زاهدان اونجا هم دو روز ماندیم و جاهای دیدنی 

زاهدان را گشتیم و تمام بازارهایش و گشتیم کلی خرید کردیم از خوراکی و پارچه و ...

چقدر ارزون بود ولی شهر کثیفی هست و پر از قاچاق مواد مخدر و شهر جالبی بود 

و مامانم 5 میلیون پارچه خریدند از زاهدان چون من قرار هست یک برند مانتو راه اندازی

کنم نمی دونم میشود موفق شد یا نه که خودم طراحی مانتو انجام بدهم در سبک های

مختلف فقط باید خیاط ماهر پیدا کنم و برش کار حرفه ای حالا ببینم خدا چه می خواهد 

دعا کن موفق بشوم دیگه خلاصه بعد از زاهدان  رفتیم چابهار و اونجا هم سه روز ماندیم

و تمام جاهای دیدن چابهار را هم دیدیم و تا نقطه صفر مرزی رفتیم چقدر جاهای دیدنی 

جذابی داشت چقدر کوه های مینیاتوری قشنگی داشت چقدر کیف کردم چه دریای 

قشنگی داشت چقدر یادت کردم تو رو از دریا خواستم دوباره و دوباره و دوباره 

چقدر جایت انجا خالی بود چقدر اون مناطق مردم محرومی دارد چقدر بچه از هر

خونه ای در می امد و می چسبیدند به ماشینمون من هم به بچه ها عیدی 

می دادم و هر چه خوراکی داخل ماشینمون بود بهشون می دادم چقدر خوشحال 

میشدند چقدر کیف کردم حال خوبی داشت و اونهایی که دست فروشی می کردند

ازشون اجناسشون رو می خریدم ولی جالب برام بود با اینکه مردم فقیری بودند ولی

چشم و دلشون سیر بود دیگه خلاصه تمام جاهای دیدنی رو و بازارهای چابهار رو 

رفتیم و کلی خرید کردم منم که عاشق خرید کردن هستم خخخخخخ ما وقتی 

مسافرت می رویم تایم استراحت نداریم و فقط راه می رویم و .جاهای دیدنی 

هر شهر و بازارهایش را می گردیم و بعد هم به طرف کرمان حرکت کردیم

قبل اش رسیدیم ارک قدیم و شب رو انجا ماندیم و صبح روز بعد تمام 

ارک جدید و قدیم بم رو گشتیم و بعد هم به طرف کرمان حرکت کردیم

جایت خالی بود خیلی و رفتیم کلی به یاد اون سالهایی که کرمان زندگی 

کردیم کلی گشتیم تمام بازارها و تمام اثار تاریخی کرمان رو دوباره گشتیم 

از باغ شازده و حمام گنجعلی خان و بازار وکیل و ..... چقدر حالم در کرمان 

خوب شد چقدر توی این شهر خاطره دارم و دبستان و تا دوم راهنمایی 

رو انجا گذراندم چه خاطره های خوبی از این شهر و مردمان رو راستش دارم

البته مردمش مثل اون سالهایی که ما اونجا بودیم که خیلی صاف و ساده 

بودند دیگر نسل دیدشان تغییر کرده بود اون صداقت را نداشتند کلی سوغات

کرمان خریدیم از کلمپه و قطاب و قاووت و زیره خریدیم ای کاش اینجا بودی و 

می تونستی بخوری الهی من فدای شکمو بودنت بشم احسان جونم دیگه 

خلاصه رفتیم از در خونمون که کرمان زندگی می کردیم عکس گرفتیم و از 

دوستامون احوالپرسی کردیم البته اونایی که دیگر کرمان را برای زندگی انتخاب 

کردند و بقیه به شهرهای خودشون برگشتن دیگه این هم از مسافرت ما 

خیلی جایت خالی بود و تک تک ثانیه های مسافرت به یادت بودم و بهت 

فکر می کردم و جای خالی ات مثل همیشه احساس کردم وقتی کسی رو 

که دوست داری عاشقانه کنارت نباشد بهترین جای دنیا هم که بری و بهت 

خوش بگذره باز هم غمگینی بخاطر اینکه واسه یک آدم عاشق بهترین جای 

دنیا کنار کسی هست که عاشقانه و با تمام وجود دوستش داری و بهترین 

جای دنیایم کنار تو هست فقط تووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

راستی دیشب چقدر برنامه ات قشنگ بود الهی من فدای روی ماهت بشم که 

وسط برنامه ات صحبت هایت در مورد مردم سیل زده بود الهی من فدای قلب 

مهربونت بشم و اون کت ابی ات و تی شرت سورمه ات و اون موهای بلند ات 

و اون چشم های قشنگ پف کرده اند الهی من بمیرم واست که انقدر بی خوابی 

می کشی و خسته ای نبینم خسته باشی نبینم سرمابخوری ای جانم که همیشه

سرما می خوری اگر هر روز پنج تا عناب بخوری از سرما خوردگی ات جلوگیری می کند 

و لیمو ترش هر روز بخور چون سیستم ایمنی بدن ات ضعیف شده بس که به خودت 

نمی رسی و همه اش کار و کار و کار ای جانم چه مظلوم گفتی حقوق ات را نداده اند

الهی دورت بگردم فدای  سرت خودت سالم باشی  خدا بزرگ هست مواظب خودت

خیلی باش راستی دم کرده اویشن یا بخور اوکالیبتوس هم خوبه نبینم مریض باشی 

عزیزم دوستت دارم احسان جونم 

 

 

 





:: برچسب‌ها: دلنوشته فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 15 / 1

و ساعت 5:50 بعد از ظهر



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by cheshmanabi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




................................................ النازپوراسماعیلی ............................................. به صفحه اینستاگرام نقاشی ایرانی من بپیوندید: INSTAGRAM_IRANIAN1PAINTING ............................................. به صفحه اینستاگرام آشپزی من بپیوندید ... lnstagram- cheshmanabi ............................................... https://instagram.com/shayda_wear?igshid=10z6vflya9ey6 مزون مانتوی اینجانب دراینستاگرام عضو شوید ممنون




الناز پوراسماعیلی
















حافظ , دلنوشته غم فراق , دلنوشته لحظه قرار عاشقی , دلنوشته فراق , سهراب سپهری , مولانا , شعر , سخنان بزرگان , دلنوشته چشمان بی فروغ , آشپزی 2 الناز , جک , آشپزی الناز , دلنوشته غم فراق , مینیاتور , صنایع دستی ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 404
بازدید هفته : 2881
بازدید ماه : 6408
بازدید کل : 776900
تعداد مطالب : 24293
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



احسان عزیزم

<-PostTitle->

<-PostContent->

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
[ ]
................................. ???????????????? ...........................

دانلود آهنگ
.............................

دانلود آهنگ
.................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
........................................

دانلود آهنگ
...........................................

دانلود آهنگ
.........................................

دانلود آهنگ
...........................................