جانم چه خیرا صبحی بالاخره رفتم پیاده روی با ماسک و دستکش 

خوبی ماسک زدن اینه که نیازی به مصرف لوازم آرایش نیست خخخخ 

صرفه جویی میشه واقعا از بس بیرون نرفتم وقتی کاری دارم بیرون میروم

با ترس و لرز می‌روم دیروز رفته بودم بیمه هنرمندانم رو پرداخت کنم و بعد 

رفتم دفترچه ام رو مهر کنم نمی دونی چه هم همه ای بود مردم بیرون ایستاده 

بودند و دفترچه ها رو میدادن بعد صدا میزدن یک وضعی بود بانک میری یک 

جور و ...همه چی عجیب شده فکر کنم تا یک سال دیگه باید ماسک و دستکش

داشته باشیم خدا بخیر کند راستی از ضبط عصرجدید چه خبر چکار می کنی

خوب پیش می رود گزارشات عصر جدید رو اونایی که می آیند می نویسن وای 

اونجایی که آقای حیایی گفته بگم مامانم واست آستین بالا بزنه و تو گفتی مامان 

من رو تو این قضیه ها ندیدی خخخ واقعا چه کار خوبی  پس من باید به مامان 

مریم ات بگویم یا مامان آقای حیایی خخخ اونجایی که گفتی به یکی از شرکت 

کننده ها آهنگ ماه عسل ات رو بسازند ای جانم چه رمانیک شدی یا اونجایی که 

گفتی الان مد شده بچه هایشان به تاریخ تولد روند به دنیا می آورند و گفتی الان 

دیگه برای اقدام دیره خخخخ عجب شیطون بلایی تو یا انجایی که ناظم مدرسه تان 

پسرخاله ات رو تنبیهه می کنه و در را رویش قفل میرکند و یادش میره که در را باز 

کند و شما ساعت ۹ شب رفتید بیرون آوردینشون می گفتند یک جایی می رقصیدی 

خخخ فکر کنم رقص ات خیلی خوب باشد الهی من فدای رقصیدنت بشم وای 

دیدنی هستی آنجایی که دختره به همه گل می دهد و به تو که می‌رسد میگوید

ببر واسه خانمت بعد دوباره می گوید قهر باهات ببر بهش بده از دلش در میاد

و باز می گوید مجردی و تو میگویی بله وای قیافه ات اون لحظه دیدنی هست

ای جان دلم و خیلی خاطرات جالب و خوشمزه از آمد نشان به استودیو 

تعریف می کردن کلی خندیدم ای جانم همیشه شیرین و جذاب باش و شوخی 

کن راستی جایت خالی افطار دلمه کلم با دلمه برگ مو و سوپ شیر درست 

کردم الان هم واسه سحری خورشت فلفل دلمه ای درست کردم یادمه ده سال 

پیش که این غذا رو درست کردم اولین بار خونه دختر خاله مامانم خوردم منم 

دستور غذا رو نپرسیدم رفتم خودم درست کردم اولین بار بود درست می کردم

و نمی دونستم باید فلفل دلمه ای بزنم من اما فلفل قلمی های تند زده بودم فکر 

کردم این فلفل ها هست بعد جایت خالی رفتیم باغ و غذا رو که کشیدیم لقمه 

اول رو که همه خوردن شروع به عطسه و آب خوردن کردن خخخ بعدش مجبور 

سدن ادامه بدهند خخخخ دیگه چشایی از کار افتاده بود طعم تندی احساس 

نمی شد واقعا جایت اون لحظه خالی بود من خودم غذاهای تند رو خیلی دوست 

دارم دیگه خلاصه اینطوری خاطره شد احسان جونم راستی امشب سحری چی 

میخوری خیلی دلم میخواهد بدانم عشق جان شکمویم چه می خورد افطار و سحرها

دو روز دیگه ماه رمضان تمام میشود واقعا خیلی حیف هست معلوم نیست سال 

دیگر زنده باشیم با این وضعیت جامعه من اگر سال دیگه نبودم حتما بیا سر 

قبرم موقع زنده بودن که نیامدی با هم ازدواج کنیم و روی سنگ قبرم بنویسن 

در عشق نا کام شد خخخ من برم ندارک سحری رو ببینم تا بیشتر از این چرت 

وپرت نگفتم خخخ احسان جونم دوستت دارم عشق را باور کن می بوسمت 

بسیار تا عشق در وجود تو زبانه بکشد مرا باور کن