تو پادشاهی و من مستمند دربارم
مگر تو رحم کنی بر دو چشم خونبارم
مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست
هنوز نعره برارم که دوستت دارم
ردای عفو لرزانده بزرگی تست
وگر نه من به عذاب تو هم سزاوارم
امید من به خطاپوشی تو آنقدر است
که در شمار نیاید گناه بسیارم
تو را به فضل تو می خوانم و امیدم هست
اگر به قدر تمام جهان خطاکارم
:: برچسبها:
شعر ,
|