|
|
سلام احسان نون خامه ام ???? دوستت دارم بهترینم قربون روی ماهت بشم که دلتنگتم |
|
|
نامہ اے براے تــــــو تو نون خامہ اے طلایے منے میشہ چایے بہ دست نشست جلوت و با هر نگاہ حل ڪرد و خوردت آخہ چطور یہ آدم میتونہ با تڪ تڪ خصوصیاتش اینقدہ بہ دل بشینه از همون اولین بارے ڪہ نگاهت کردم فهمیدم تورو سادہ نمیشہ دوستت داشت نمیشہ گذشت یہ رهگذر بمونے و اتفاقے بیاے و اتفاقے تر از اون برے تورو باید براے عشق هاے افسانہ اے و حس هاے چند میلیون سالہ نگهت داشت در خیالم بمونی ڪہ خیال بودنت قشنگ ترین روزنہ ے روزهامه خیلیم دوست دارم اونقدری که برام مهم نیست قراره چه مشکلاتی بیاد سراغم اونقدر که میتونم آیندم و هدفامو با تو ببینم برام مهم نیست چقدر بخوریم زمین تو منو داری و من تو رو همین کافیه تا من به دوست داشتنت ادامه بدم میخوانمت♡ اي تسلیِ تمام تنهایی ها مینویسمت اي تمنای تمام بی قراری ها در سرابِ برهوت سینهام موج خواهی زد محو خواهم شد تو خیس تر ز باران و من تشنه تر ز کویر
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
25 / 5 و ساعت 9:54 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
مرا بسپار به عشق مرا بسپار به ترنّم سرانگشتانت به موسیقی متن هر واژه به دوستت دارم های پنهان به شیرابه های انجیر به نوازش هر بوسه در دهانت مرا بسپار به گرمای لبخندت تابستان باش مرا بر تن کن می خواهم عریان از تمامی فصل ها در اندام زیبای عشق برهنه شوم دوستت دارم سعی کن دوستم داشته باشی و قدرِ دوست داشتنم رو بدونی تا دارم روی کارات حساسیت نشون میدم و خودمو به در و دیوار میزنم که بهت بفهمونم حسی که اسمش حسودیِ، فقط و فقط از دوست داشتنِ بیش از اندازهت هستش قدرمو بدون تا بهت اهمیت میدم برات ارزش قائل میشم واسه خوشحال کردنت حاضرم دست به هرکاری بزنم قدرم رو بدون تا از کارهایی که برات کردم و میکنم پشیمون نشدم قدرِ حسِ نابی که نسبت بهت دارم رو بدون تا برات بدو بدو میکنم تا چشم روی کارایِ کم و زیادت میبندم قدرِ عشق و علاقهای که نسبت بهت دارم رو بدون تا زمانی که سعی به نگه داشتنت دارم و میخوام که بهت بفهمونم هیچکس نمیتونه مثل من عاشقت باشه و برات حتی از خودش بگذره قدرمو بدون تا دیر نشده و تا دوستت دارم سعی کن قدرِ دوست داشتنمو بدونی و دوستم داشته باشی. سعی کن تا دیر نشده راهِ درست رو پیدا کنی. سعی کن نرسی به وقتی که چشماتو باز کنی ببینی خیلی وقته از چشمِ منی که همهیِ کاراش که شاید حتی از نظر تو مسخره بود، ولی در واقع از دوستداشتنِ بیش از حد بود افتادی سعی کن تا هستم باشی. تا حواسم بهت هست حواست بهم باشه چون اگه خلافِ همه اینا بهم ثابت بشه دیگه هیچوقت ذرهای از توجهات و احساسات و علایقِ منو به دست نمیاری تا هستم سعی کن خودتو برسونی و باشی زمانش که بگذره بودنت و اومدنت دیگه به هیچ دردی نمیخوره طُوصلهیجانِمنی وصلهیجانیعنی مرمت کنندهیروح متعلقبهآخرینرگقلب چسبیدهبهآخرینجانِآدمی بناکنندهیغمهایزیباریشهی احساساتعمیق عضوجداییناپذیرقلب ♥️????
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
23 / 5 و ساعت 10:45 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم خوبی عزیزکم شبت خوش |
|
|
خیال تو قشنگترین حسیه که تونستم تجربه کنم خیالت کنار من اینجوریه که تو وجودم کلی گل جوونه زده وقتی با خیال توام انگار که دیگه تاریکی شب ناراحتم نمیکنه، عصبی نیستم، ناامید نیستم، از هیچی نمیترسم، غروب جمعه دلگیر نیست، کسی نمیتونه زمینم بزنه، بی حوصله نیستم، آسمون آبیتره، نور خورشید قشنگتره، بوی نم بارون لذت بخشه، غذاها بهم میچسبن. با خیال تو همه چی قشنگترین ورژن خودشو داره. از روزی که تو رو شناختم، یه کم مهربونتر شدم، صبورتر شدم، تمایل بیشتری به تحویل دادن لبخند به بقیه دارم، قدر دونستن رو تمرین کردم، چون میخواستم این دنیا بدونه چقدر شکرگزارم برای اینکه بهم نشون داد که عشق واقعی وجود داره???????? ???? اجازه هست در آغـوش هم رها بشویم به حکم عشق به هم وصل ومبتلا بشویم تو ماه محفل شعرۍو من که شاعرو شعر بهـانـه ای شـده تـا بـا هم آشنا بشویم نگـارمایلی امشب بـه هـم بتـابیم و شـراره وار بـرقصیم و پـا بـه پـا بشویم من عاشقت شده ام هی نگو خدا حافظ خدا نگفته که از عشق خود جدا بشویم اگر که ناز تو « ناز »است از نیاز من است برای من که غمی نیست جابجا بشویم عیارِ آینه ها عشق ودوست داشتن است نگاه کن بـه نگاهم کـه هـم نما بشویم بـه شرم چشم من سوگند ما تمامِ همیم تمـامِ گمشـده ی مـن چرا سوا بشویم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
22 / 5 و ساعت 11:22 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
باید یک نفر باشد بدون غرور دوستت بدارد گاهی آنقدر صمیمی که هیچ وقت ترس از چشم افتادن را نداشته باشی یک نفر که حال تو را بلد باشد یک نفر که بدون توضیح بفهمد این همه بیقراری دست خودت نیست یک نفر که غرور خاموش تو را عشق معنا کند نه چیز دیگری شازده ڪوچولو میگه بعضی عشق ها عشق نیست دیوانگیه روباه عشقی ڪه توش دیوانگی نباشه عشق نیست فقط حسِ عادته
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
21 / 5 و ساعت 10:58 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم خوبی عزیزم شنبه ات قشنگ و پر از آرامش باشه |
|
|
باز صبح شدُ دوست داشتن تـ????????ـو با جان و دل آغاز شد هر روز صبح می اندیشم امروز با چه جمله اي برایت صبح بخیربفرستم يعني ميشود روزی بجای نوشتن برپیشانیت بوسه زنم وبگویم عزیزم صبحت بخیر میشود چشمانت آفتاب لبخندت زندگے توزیباترینصبحِجهانیکهدر ساعتِعشقطلوعمیکنی تـــــــو بہ اندازہ تمام نبودن هایت خاطرم را تسخیر ڪردہ ای و این یعنی هیچ فاصلہ ای قادر نیست بمیراند عشقے را ڪہ برایت درون قلبم پنهان ساختہ ام هیچ شنبهای بدون رنگ حضورت بخیر نیست تا کی بر خیال محالم تو را به قلبم بریزم کجا تنم را بکشم که عشقت نباشد ضربان قدمهایم تپش دویدن دارند یاری کن مرا در ضیافتی که عاشقانه پیدایت کنم نمی دانم از آفتابی نمی دانم آتشی گرمایت چه بی رحمانه شکنجه می دهد پر و بال مرا از این همه مستی فتح کن قله ی دل منظره ای زیبا بین گر بیداری لب تر کن کنار تو خانه ای خواهم ساخت و دفتر شعرم را تا ابد خوشنویسی می کنم حالا بگو تو عاشقی یا من وقتی اسمم در مه دلپواسی گم شد زندگی در حقیقت مثـل قهـوه اسـت سیاه تلخ و داغ اما میشه توش شیر ریخت تا روشن بشه میشه توش شڪر ریخت تا شیرین بشه و میشه ڪمی صبـر ڪرد تا خنڪ بشه
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
21 / 5 و ساعت 8:49 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
امشب باز هوای چشمانت را کردم خیال یک بوسه و نگاه معصومانهی کودکانهات در کجای آن شهر خوابیدهای؟ بوسه از کدام سو روانه کردی تا عطرش به لبانت بنشیند امشب هم شبیه دیروز با خیالت پنجره را باز کردم من بودم و خورشید و عابری که شبیه تو راه میرفت سکوت می کنم با عشقی که در سینه ام شعله ور است می شنوی نه ؟ سکوتم را که اوجِ فریاد است محبوبم بسیارند کسانی که با سکوت از عشق خود سخن می گویند ولی هیج عاشقی پیدا نمی شود که چون من زبان سکوت را بلد باشد ناحیه سمت چپ بدن من پایین تر از گردن زیر استخوانهای قفسه سینه ساختمانی به نام قلب محل زندگی توست آرامـــــش پیدا می ڪنم میانِ دوستت دارمهائی که از چشمانم بہ سمتِ قلبــ❤️ـت سرازیر می شود تُ را آنگونه بغل خواهم کرد مثل پیراهنی که تمام تنت را به آغوش خود میکشد دوسـ????????ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ????ـت دارم اعتراف مي كنم كه از پس نخواستنت بر نمي آيم مي خواهمت چنان كه كودكي رويايش را پرنده اي بال هايش را و عاشقي معشوقش را سخت مي خواهمت آبي آرامم اي عشق
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
20 / 5 و ساعت 6:32 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
شب خوش احسان جونم عزیز دلم |
|
|
امشب از دنیا یک پنجره ی نیمه باز رو به مهتاب میخواهم! که دست عطر گل شب بو را بگیرم و با نسیم میهمان خوابت شویم! تو بخواب من تماشایت میکنم نفس هایت را می نویسم این ناب ترین شعر عاشقانه ی جهان خواهد بود دوس دارم ببرمت یه جای شلوغ خیلی شلوغ وایستم اون وسط نگات کنم بگم اینارو میبینی؟! بگی آره بگم تو هیاهوی همه این آدما بازم من چشمام فقط دنبال تو میگرده دلم برای تو تنگ میشه صداهاشونو میشنوی؟ بگی آره بگم تو اوج همین صداها دلم دنبال صدای تو میگرده بگم حالا چشماتو ببند بگو چه حسی داری بگی انگار گم شدم بین یه عالمه غریبه بگم اگه نباشی گم میشم بین یه دنیا غریبه
اونجا که بانو هایده میگه نه من تو رو واسه خودم نه از سر هوس میخوام عمر دوباره منی تو رو واسه نفس میخوام
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
18 / 5 و ساعت 11:23 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم خوبی داشتم عکسهایی که زمینه مشکی با فیگورهای مختلف چهره ات گرفتی دلم برات رفت جونمی |
|
|
امروز پنجره ی خوشبختی را باز می کنم و با صداقت نور لبخند را به روی زندگی می گشایم رو به هر راهی که می روم رو براه توام رو به راه سرزمین آغوش تو رو به راه چشم های تو حال دلم همیشه با خیال تو روبراه است آن گونه میخواهم تورا دنیا حسادت می کند دل بسته ی امروزم و فردا حسادت می کند یک قطره از عشق تورا آن سان به جانم میخرم باران و اقیانوس و رود دریا حسادت می کند زیبا و زشت و خوب و بد فرقی ندارد چون تویی دل خوش به کابوسِ توام رویا حسادت می کند سیب فریبم را بچین از شاخه ی لب های من تو آدم من شو ببین حوا حسادت می کند آخر چجوری می شود در حسرت لمست نمرد وقتی به هرم دست تو گرما حسادت می کند عشقم اساطیری شده آنگونه که حتی به تو رامین و ویس و وامق و عذرا حسادت می کند تا ماهتاب من شدی دیوانگی های مرا هر آدم زنجیری و شیدا حسادت می کند آنقدر می خواهم تورا گاهی خودم حتی به تو آنگونه که گاهی به تو دنیا حسادت می کند قشنگ ترین تعریفی ک از عشق خوندم میگه گاه دلسوز است گاهی سخت میسوزاندم عشق،گاهی مادر است وگاه هم نامادری است
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
18 / 5 و ساعت 12:49 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
گاهی دلم می خواهد دریا باشی و من جزیره ای کوچک در میان تو تا با موج های سهمگینت نوازشم کنی گردا گردم را به محاصره بکشانی تنگ در آغوشم بگیری بگویی تمام حواسم به توست به تو دیوانه ی من اگر دوستت نداشته باشم میمیرم اگر بمیرم دیگر نمی توانم دوستت داشته باشم تسلسل غمگینی است مرگ و دوست داشتن که هربار یکی در پی آن یکی ست همیشه وقتی کسی میپرسه چقد دوست داشتن مهم هست به این فکر میکنم که چقدر این سوال مسخره هست راستش به نظر من دوست داشتن اندازه نداره حد وسط نداره کمتر و بیشتر نداره آدم یا یکیُ دوست داره یا نداره وقتی دوست داره که با تموم وجودش دوست داره و وقتی ام که نه برای همینه دوست داشتنای نصفه و نیمه آدمارو مریض میکنه
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
17 / 5 و ساعت 2:28 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
فردا راس ساعت بارش باران
برایت پیاله ای از عشق خواهم آورد
یک جرعه نفس تازه
یک خرمن گل یاس که به جوانه نشسته
تو فقط دستانت را زیر این
همه زیبایی آرام بگیر
می خواهم
از لا به لایه انگشتانت
عشق بچکد
تا تمامی مسیری را که نه می توان رفت
نه می توان بود
برایت جوانه های امید بکارم
شاید
در اینجا عشق را برایمان معنای درستی نکرده اند
اما میدانم
هنگام بارش باران
و رویش گلها تو خواهی آمد
تا برای فسیل شکسته دلم
تابستان را زیباتر نقاشی بکشی
جان دلم
اگرسهم من ازچشمت اسارت بردن دل بود
من این حبس واسیری را به صدجان آرزو دارم
گاهی یک جهان فقط با توووووووووپُر میشود????
یه وقت هایی می خوام دنیا رو نجات بدم؛ یه وقت هایی حوصله نجات دادن خودم رو هم ندارم. یه وقت هایی همه رو می خندونم؛ یه وقت هایی هم می شم برج زهرمار. یه وقت هایی می رم عروسی گریه ام می گیره؛ یه وقت هایی می رم مجلس ختم خنده ام. یه وقت هایی سطحی می شم یه وقت هایی عمیق. این منم. هر ثانیه در حال تغییر. ولی یه چیزی همچنان در من ثابت مونده این که خیره شم به یه نقطه و از خودم بپرسم چرا؟
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
16 / 5 و ساعت 9:50 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم دوستت دارم قد یه دنیا بوس شبت خوش خوبی عزیز دلم کاشکی شمارتو داشتم و باهات حرف میزدم |
|
|
سلام ای یار دور از ما نشسته سلام ای بدتر از ما دل شکسته سلام ای آشنا همچون غریبان سلام ای عشق من ای بهتر از جان سلام سالار گلهای بهاری سلام ای برتر از صوت قناری سلام خورشید من در روز سردم سلام ای مرهم و داروی دردم سلام ای با وفا ای با مروت سلام ای ساز و گیتار محبت سلام کردم نگی در یاد ما نیست سلام کردم نگی اهل وفا نیست سلام کردم نگی تو بی وفایی سلام کردم بگم خوب نیست جدایی شبها به بهانه ی کدام اتفاق به خوابم می آیی که پشت پلکهایم سرخ ِ قدم های تو می شود به وقت بیداری
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
16 / 5 و ساعت 9:48 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم خوبی عزیزم مگه میشه عشق ات رو رها کردبا همه غم دوری ات تو قشنگترین تیکه پازل قلبمی |
|
|
من دختر بودنم را دوســت دارم نه اینڪه همیشه خشنود باشم اما دوسـت دارم همین ڪه از یک دستبند رنگے رنگے سرخوﺵمیشوم همےن ڪه مے توانم ارغوانے وآبے وزرد وصورتے وقرمز بپوشم همین همدم مادر بودن مورد اعتماد پدر بودن را همین ڪه میتوانم مادرے ڪنم آسان اشــک بریزم آسان بخنــــدم همین نیرومند بودن را همین نازک بودن و شڪیبایے را دوست دارم نگران توام نگران تک تک دقیقه هایی که بدون من زندگی میکنی. تک تک پلک زدنای که بدون من زده میشه. نگران تو بودن شده جزوی از منه. حتی نگران خوابتم که نکنه شبی چشمای تو خیس بشه کنه شبی سخت بخوابی. نبود تو همه جا رو برای من سیاه میکنه.گتو نبودت حتی دلم نمیخواد شیرکاکائو بخورم توی نبود تو همه ی گربه های شهر غمگین میشن گل های شقایق و نرگس بوی خوب نمیدن و پژمرده میشن ترجیح میدهم دوست داشتنم را به گوش ات برسانم تا شانه هایم سبک تر شوند از بارِ دوستت دارم گفتنی که همیشه پنهانش کرده ام شاید هم بعد از شنیدنش برای همیشه از دستش بدهم اما میخواهم بدانی میخواهم از من بیشتر برای خودت بداند. تا اینکه دوست داشتنم را از او بپوشانم و از دستش بدم یه تعریف قشنگی از دلتنگی شنیدم چدلتنگی یعنی صدای کسی که دوستش داری رو بشنوی ولی وقتی سرتو برگردونی کسی رو نبینی همینقدر غمانگیز
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
15 / 5 و ساعت 8:38 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
دوست داشتنت همه چیز را زیباتر کرده است همه چیز را باور کن من هم زیباتر شده ام از وقتی که به تو فکر می کنم آرام جانَــم دوست داشتَنت قَشنگ عِشقَت پُر از امنیَت و خواستَنت پُر از لِطافت است میخواهَمت جان دِلــم با تَمـامِ قَلبَــم بِمان برایم تا ابَـد دلتنگی هایم را زیر بغـل زده ام نشسته اَم در انتظار روز های مبادا سهم من از تو همین دلتنگی هاییست که بی دعوت می آینـد و خیال رفتن ندارند لای موهایم تنها نُتی ست که اگر به دستت برسد تمام موسیقی های عاشقانهی جهان را با آن می نوازد تو احساساتی رو به من بخشیدی که هیچ کس نمیتونست انقدر پر رنگ و عمیق میون شریانهای من به جریان بندازه تو دختریو به وجود اوردی که هر وقت توی اینه خودشو میبینه لبخند میزنه چون یادش میاد تنها معشوقه ی یه دل بزرگه با تو ترمیم شدم جوونه زدم و رشد ریشه ها مو تا اون بالای بالاها تماشا کردم من بدون هیچ سند و حلقه ای باهات به وصال رسیدم اومدنت تو زندگی من هیچوقت نمیتونه به اتفاق بمونه میشه اصلی ترین تیتر داستان زندگی من عاشقانه ترین کلماتش
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
13 / 5 و ساعت 11:25 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
حرفهايى در دل هست كه توان گفتنش نيست شايد هر روز آنها را برايت به قلم آوردم مثل عشق دوست داشتن ها نگا ه هاى خيالى مى ترسم از تكرارِ اين كلمات چون خوب ميدانم از بيانِ احساساتم بر نيايم ترس از تنهايى بى تو بودن جانم را به لبم مى رساند تو را به تصوير خواهم كشيد و با روياى تو زندگى خواهم كرد دلم میخواست خانومِ خانهاَت میشدم تو خسته از سرکار میآمدی و من با تمامِ عشقم غذای مورد علاقهاَت را میپختم و صدایت میزدم آقا بفرما شام و تو با چشمک، بهسمتِ من می آمدی و هِی قربانصدقهی خانومِ با سلیقهاَت میرفتی آخر شب بهانهی قدم زدن میکردم دستانم را میگرفتی و طول و عرضِ خیابانهای شهر را یکییکی متر میکردیم جلوی گلفروشی، برایم یکدسته نرگس میخریدی و من هِی قربانصدقهی مردانگیاَت میرفتم دلم میخواست جلوی همهی مردم دستانِ هم را میگرفتیم کاش مردِ خانهاَم میشدی آقا کاش زنِ خانهاَت میشدم قولایی که میتونم بهت بدم: ۱- توی هر لحظه ای که به کمک نیاز داشتی هر کاری از دستم بربیاد برات انجام میدم. ۲- همیشه ازت مراقبت میکنم. ۳- به هیچ قیمتی تنهات نمیذارم. ۴- هرگز بهت دروغ نمیگم. ۵- نمیذارم قهرا و دعواهامون طولانی شه. ۶- توجه و ساپورت منو همیشه با خودت داری. ۷- هرگز پشت سرت حرف نمیزنم. ۸- حواسم بهت هست تا همیشه رو به جلو حرکت کنیم.
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
12 / 5 و ساعت 10:12 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
آسمان را بنگرم با دیدگانی از طلوع و نگاهی که رخداد بامداد را فراخوان می دهد گویی از تکرار واژه به واژه ی صبح ترانه ی هستی آغاز می شود و تو سماع گونه بر دلم می نشینی به خورشید نگاه کن به باغچه و درخت و اطلسی و رقص پروانه به روی شانه های گل بنگر به صبح که از راه رسیده تا من دوباره عاشقت شوم هر روز صبح خیال بودنِت خیال بوسه های تو الزامیست تا مرا بدرقه کنند به سوی جهانی که خستگی های روزمره پیدایم نکنند و چقدر دلنشین خواهد بود صبحی که با بوسه های تو شروع شود دوستت دارم چطور ثابت کنم که حضور تو در جهان مثل حضور آب و درختان است تو گل آفتابگردانی تو نخلستانی تو ترانهای که از تاریکی دل به دریا زدهای یک تار از موهایم را بردار با خودت ببر به هر شهر که می رسی دری باز می شود به رویت با هر کس حرف می زنی روسریام تاب می خورد هر زنی که عاشقت بشود گونه های من گل می اندازد و منتشر می شوم توی تمام ایستگاه های جهان
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
12 / 5 و ساعت 8:36 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
جـ∝ـانِ من???? ●●آیا وکیلم شما را همیشه در قلبَم ، به عشق خود ، با مِـهریهی یک دنیا آغوش ؛ یک عالم صداقـت ، و هزاران کلمه دوستــَت دارم دَر بیاورم????♥️♾ -یهنَمهدلبریِ از پشتِ این وبلاگم ????☺️ ┈┈●♡︎❀♡︎●┈┈
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
12 / 5 و ساعت 8:36 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم خوبی عزیزم امسال امام حسین باید کمکم کند من به تو برسم یا حداقل با هم حضوری حرف بزنی |
|
|
تو حسِ دیدن نور بعد از گذروندنِ ساعتها توی تاریکی تو زیباییِ موزیکای شادمهری تو وصال بعدِ مدتها انتظاری و تو یه مجموعه از همه حسای قشنگ دنیایی برای دیدنِ تو همه چشم های دنیا برای لمس کردنت همه انگشت های دنیا و برای دوست داشتنت همه قلب های دنیا رو میخوام بیرون از همه مرزهای جغرافیایی تو توی قلب من زندگی میکنی قشنگترین قسمت زندگی منی تو اصلا همونی که شهریار میگه بدون وجودش شهر ارزش دیدن هم نداره دلبستگیم من انقدر دوستت دارم که هرچی دارم مال تو همهی خندهها مال تو همه چیزای خوب مال تو، همه قشنگیا، همه بهترینا مال تو ولی از بین همهی دوست داشتنیهای توی این دنیا فقط یه تو واسه من???? ???? ???????? تورا بی اندازه و سیری ناپذیر دوست دارم.. دوست داشتنت را ادامه میدهم حتی تا زمان پیری میشوم مرهم دلت سوی چشمت عصای دستت حس و حال جوانی ات آنقدر دوستت خواهم داشت که بی شک هرکجا مارا دیدند به یکدیگر نشان دهند و بگویند ببین یاد بگیر اینگونه عاشق باشی???????????? دوست داشتنت یواشکی و قشنگ بودمیچسبید مثل ناخنک زدن به سیبزمینی سرخکرده دور از چشم مامان همش میترسیدم یکی بیاد بزنه پشت دستم ولی اگه میزد بازم قشنگ بود????
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
11 / 5 و ساعت 9:7 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
سلام ای یار دور از ما نشسته. سلام ای بدتر از ما دل شکسته سلام ای آشنا همچون غریبان. سلام ای عشق من ای بهتر از جان. سلام سالار گلهای بهاری. سلام ای برتر از صوت قناری. سلام خورشید من در روز سردم. سلام ای مرهم و داروی دردم. سلام ای با وفا ای با مروت. سلام ای ساز و گیتار محبت. سلام کردم نگی در یاد ما نیست. سلام کردم نگی اهل وفا نیست. سلام کردم نگی تو بی وفایی. سلام کردم بگم خوب نیست جدایی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
10 / 5 و ساعت 6:5 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
لبخند بزن جانا لبخند تو دنیا را زیروزبر میکند بخند برقص برو بیا بی اعتنا باش به این مردم سر تا پا ایراد توجهی نکن به دین و خدایشان توخدای خود را داری خدای تومهربان تر از این حرفاست که تورا برای شاد زیستنمؤاخذه کند خودت باش جانا بی هیچ کموکاستی بی هیچنگرانی واضطرابی مادامی کهخودت باشی جوان تری،زیبا تری،دنیا تا ابد به کامت خواهد بود برقص جانا تا دنیا به سازت برقصدو کامت بنوازد جانا بدان آدمهای این دنیا که دم از دین وخدا می زنند دینشان دنیایشان است وخدایشان غضبناک است فراموش نکن خدای تو با خدای آنها فرق دارد تو خدای خودت را داری پس یادت نرود بخندبرقص برو بیا خود خودت باش
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
10 / 5 و ساعت 6:3 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
عشقم ...????
قبل از این که وارد زندگیم بشی
فکر می کردم همه تصمیم های زندگی
باید با عقل گرفته بشه حتی محبت کردن به ادم ها من بلد نبودم...
به صدای قلبم گوش بدم تو باعث شدی من یاد بگیرم به صدای قلبم گوش بدم...
و عمیق ترین حس زندگیمو تجربه کنم
دیگر کجا اینچنین عشق پاک و بی ریای
تورو پیدا کنم...!
تو تنها کسیهستی که
روم تاثیر میزاره تنها یک دلیل در این هستی زیبا برای من وجود دارد و اون هم تویی...
ممنونم که تو این روزهای سخت کنارم هستی بی منت بهم محبت میکنی...
و حالم رو خوب میکنی من آرامش رو باهات تجربه کردم و دلم می خواد این
زندگی رو با تو ادامه بدم...
که بدون تو هیچ معنایی برام نداره دوست دارم مورفین من... ????????????????•
.
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
10 / 5 و ساعت 6:3 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
شب دیوانهوار زیر ڪَوش ماه ساز عشق مینوازد و ماه بربام آرزوهایم مینشیند تا دستهایم تنهایی را با بغض در آغوش بڪشند زیبای من کاش بدانی آغوش تو تنها بهانہای است برای خوابهایم تا لنگر بیاندازد خوشی را میان کابوسهای گاه و بیگاهم وقتی تو باشی مهم نیست چی کمه چی زیاد وقتی تو باشی مهم نیست کی هست کی نیست وقتی تو باشی مهم نیست شبه یا روز وقتی تو باشی مهم نیست گرمه یا سرد وقتی تو باشی مهم نیست کی باهام بده کی خوب ولی تو که نیستی و کارای مورد علاقمم برام عذابه تو که نیستی دیگه هیچیو نمیخوام همه دنیا رو میدم فقط تو باش دنیا بدون تو یه چیزی شبیه پیتزائه بدون پنیر شبیه فوتبال بدون توپ شبیه انسان مُرده شبیه یه ماشین چپ شده شبیه خودکاری که جوهرش تموم شه شبیه هواپیمایی که نمیتونه پرواز کنه شبیه یه ماشینِ بدون چرخ شبیه یه قلب بدون خون شبیه یه صورت بدون خنده شبیه همون لحظه ایی که تو بچگی کیفمونو باز میکردیم یادمون میفتاد مشقمونو جا گذاشتیم همونقدر پوچ بی معنا نخواستنی و بدرد نخوره????????
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
10 / 5 و ساعت 6:2 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونی خوبی عزیزم صبح قشنگت بخیر دوستت دارم بهترینم |
|
|
دلم برای تو تنگ است این فقط یک جمله نیست تعریفی ست از عشقی بی مثال که حواسم را مدام پَرتِ دوست داشتنت می کند که هر چقدر هم دور باشی در خیالِ تو غرقِ آرامشم هر چند دیر یافتمت اما بی شک خدای اطلسی ها تو را برای من آفریده که اینگونه به دلم نشسته ای هر جا و هر لحظه در یادم جریان داری بيشتر از اين نمی شود خدا هم که پادرميانی کند دست هايت را برمی دارم کتاب شعر من چشم هايت که نفس هايم را در جيب هايت گذاشته اند قدم هايت را پا به پايم خواهم برد و لبانت که طعم عشق می دهند جهان هميشه سهم من بوده است دوست داشتنت قرنطينه ی دلم ه احساسم به تو مثلِ احساسِ عاشق شدنم به معلمِ دورانِ دبستانم بود يك محالِ غيرِ ممكن برابر نیست این جنگی که برپا کرده ای ای عشق که تو با من گلاویزی و من با خویش درگیرم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
9 / 5 و ساعت 6:56 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم خوبی واست دعا کردم و سفره ابوالفضل نذر کردم که گره این عشق باز بشه هر سال پهن کنم |
|
|
تو یه تیکه از قلب منی پس مهم نیست چقدر قهر کنیم و به هم اخم کنیم چون هم من هم خودت میدونیم بین ما تنها چیزی که عوض میشه شدت دیوونگیامونه میدونی نزدیکت بودن مثل چی میمونه مثل کاری که اردیبهشت با شکوفه های انار میکنه مثل دادن دریا به ماهی های رنگی اکواریوم مثل قطره های بارون واسه غنچه های تازه مثل کاری که نقاش با بوم سفیدش میکنه آره جون من کلمات پیش دل ما پیش پا افتاده ست برایم خیلی عمیق تر از دوستت دارمی هستی و تو طلایی ترین ادم قلب منی خیلی وقتا که با خودم به عشقی که توی دلم کاشتی فکر میکنم میگم انگاری خدا تورو مثل یه اخیش بعد از در کردن خستگی هایی که دنیا روی شونم جا گذاشته وارد زندگیم کرده تو برای من مصداق تمام نقاط امن جهانی من تو رو نه برای یکی دو روز بلکه برای یک عمر عاشقی انتخابت کردم پس میخوام یادت باشه که حتی اگه تمام دنیا مثل شبِ بی ستاره تاریک بشه توی چشممون من هنوز دلم قرصه چون ماه خودم رو روی زمین دارم منتظرت میمانم هر چقدر که لازم باشد در هر چه به تو مربوط است بینهایت صبورم امّا در عین حال تب و تابی در خونم میجوشد که آزارم میدهد از ته قلبم تمام آنچه دارم و آنچه هستم را به تو بخشیدهام تو قلبم را با خود داری تا وقتی که من این جهان غریب را ترک بگویم جهانی که دارد خستهام میکند تنها امیدم این است که روزی تو بفهمی چقدر دوستت داشته ام
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
8 / 5 و ساعت 5:54 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم خوبی عزیزم شبت خوش |
|
|
???? امشب تمام شعرهایم را به یاد تو خواهم نوشت تا اگر عشقی در دلم جوانه زند گوشه دفترم بنویسم دل دلم مبتلاے تو بود تو را هر لحظه بخاطر می آورم بی هیچ بهانه ای شاید دوست داشتن همین باشد پیراهن اگر تو باشی میپوشمت عطر اگر تو باشی میزنمت شعر اگر تو باشی میخوانمت اما تو نه شعر باش نه عطر پیراهنم باش بگذار بپوشمت بویت عطر شود و حالم شعری سپید بگذار سروده شویم به عشق و حالمان چاپ شود در کتابی به نامِ دختری که دیوانهی تو بود در طلوع چشم تو دنیای من بنهفته است تو قشنگ ترین رویای عاشقانه های منی درست مثل رویایی که هر صبح از زیر پلکهایم عاشقانه پر می کشد و شانه هایم ساعتها خیال عطر موهای تو را می دهد من به دلتنگیِ تو مجبورم و به بیداریِ شب و سکوتی که تو را میگوید و به عشقی که ابد خورده درونِ قلبم من به پایانِ تو من به آغازِ خیال من به تنهاییِ خود مجبورم تو از تاریکی ها نترس بخواب من اینجا شمعِ چشم هایم را روشن کرده ام و به اندازه ی تمامِ خواب ماندن هاتُ بیدار خواهم ماند شاملو توی یکی از نامههاش به آیدا میگه: من با تو انسانی را که هرگز در زندگیِ خود نیافته بودم پیدا کردم و چقدر قشنگه یکی بیاد توی زندگی آدم که حس کنه کلِ عمرش دنبالِ کسی شبیه اون بود
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
3 / 5 و ساعت 11:41 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم برنامه مهلا چه جالبه براشون تبلیغ کردم خودت هم همکاری میکنه ولی کسی نمیدونه درسته |
|
|
شعر هست و شعر هست و خیالمدرمیان رویای تـــــو عشق بود و واژه ها هم پر زنان دنبال تـــــو در میان واژه ای خفته بود دوستت دارم های من و به یاد عصر های بعد از مدرسه روی صد گلبرگ نوشتم دوستت دارم تو را رویای با تو بودن قصه ی شیرینی ست به وسعتِ تلخیِ تمامِ نبودنت خیال داشتنت شـمعی ست به روشنایی تمامِ تاریکیِ نداشتنت امشب آرام و بی صدا به تنهاییم تکیه داده و سهمِ داشتنت را رج به رج رویا می بافم دست هایت را دور من گره بزن مرا وادار به گفتن نامت کن مثل نخی که دانه های تسبیح را دور هم جمع کرده، بغلم کن من مقصدم گیسویت نباشد همه ی دوستت دارم هایم می ریزند گم می شوند تموم حرفای دلم رو شاملو میزنه اونجا که میگه : از رنجی خسته ام که از آن من نیست بر خاکی نشسته ام که از آن من نیست با نامی زیسته ام که از آن من نیست از دردی گریسته ام که از آن من نیست
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
3 / 5 و ساعت 9:38 قبل از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
میدونے دلبࢪ دوسٺ دارم باهم باشیم ٺا بےنهایٺ دنیا انقد؎ ڪہ با هم همہ چیزو ٺجربہ ڪنیم شڪسٺ بخوریم دسٺ همو بڪًیریم بلند شیم موفق شیم ٺو بغل هم یہ دل سیر بخندیم سخٺے بڪشیم ولے ڪنارِ هم بودنمون قوٺِ قلبمون باشہ من همہ اینا رو با ٺُو میخوام هر شب به شعرهایم پناه می برم چون به تو در آنجا دسترسی دارم اینجا تنها جاییست که بی تو نمی مانم هرشب تـــ♡ـــو را بہ آغـ.ـوش میگیرم در خیالم و من غـرقِ آرامشم در شوق ِ خیالت آغوشت آتشـڪَاهِ نفـس هاے من اسـت وقتی کـه در میانِ هر دم و بازدم ناقوسِ قلبم را به صدا در می آورد و وردِ ضربانم را در معبدی به قدمتِ لبهایت سرخ تر به بوسهها پیوند می زند دَر سڪوٺِ شَب ڱوش ڪٌن حَٺےٰٰ اَز این فآصلہِے دورٍ هَم مےٺَوآنے صِدآےِ ٺَپش هآےِ قـَــلبِ مَرآ بشنَوی ڪہِ بہ ِخآطرِ ٺَو↬مےٺَپَد آنقدر خاص دوستت دارم كه يك ذره از خودم را براى خودم نگه نداشتم دنيا پر از آدمهاييست مثل من كه خودشان را جايى جا گذاشتند كه ديگر هيچ جايى براى بلندشدنشان نيست کاش میﺷﺪ ﯾﮏ روز ﺯﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺰﻧی ﺑﮕﻮﯾی ﺑﺎﺩﺳﺖِ پر ﺁﻣﺪﻩﺍم ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ، ﺑﺎ ﻗلبی ﺁﮐﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦها ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺮﻭﻡ
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
1 / 5 و ساعت 11:57 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
احسان جونم شبت خوش عزیز دلم یک عکس خوشگل و دلبر از خودت بذار عزاداری هات قبول باشه کلی واست دعا کردم |
|
|
نکات آموزشی و انگیزشی : عجیب ولی واقعی تا بحال دقت کردین مردم ایران به اندازه چند قرن تاریخ را ورق زدند خوب توجه کنید هم پراید ۲ میلیونی دیدیم هم ۴۰۰ میلیونی هم فرغون(کاری) ۳۰ هزار تومانی دیدیم هم فرغون ۷ میلیون تومانی هم پیکان ۶۰ هزارتومانی دیدیم هم پیکان ۱۵۰ میلیونی هم دلار ٧ تومانی هم ۴۸ هزار تومانی هم سکه ٧٥ تومانی هم ۱۵ میلیون تومانی هم نون ٤ريالي دیدیم هم نون ۵۰۰۰ تومانی هم گوشت کیلو۵ تومان خوردیم ،هم گوشت کیلو ۵۰۰ هزار تومانی دیدیم اما نتونستیم بخریم هم وینستون ٢ تومنی دیدیم هم ۱۰۰هزار تومنی هم آبجو ۴ تومن و پنزاری دیدیم هم ۲۰۰ هزار تومنی باهاش هم پسته کیلویی ۶۰ تومنی هم می خوردیم تا حالا که شده ۶۰۰ هزار تومن هم سینمای ۵ ریالی دیدیم هم ۱۰۰ هزار تومنی و.. ما متولدین دهه ۶۰ هستیم ما آخرین نسل بازی های کوچه ایم نخستین نسلی که موسیقی را از رادیو ضبط کردیم فیلم را با ویدئو دیدیم و با دسته های آتاری ساعت ها پای بازی های نه چندان پیچیده شاد بودیم ما آخرین نسلی هستیم که بدون موبایل و لپ تاپ و فیس بوک و وایبر زندگی کردیم اما زندگی کردیم چای را با نگاهمان از کتری تا فنجان دنبال کرده ایم ما آخرین نسل قصه های پای کرسی هستیم آخرین گروه شب نشینی های پر از شادی نشست هایی بدون وایبر و اینترنت دورهمی هایی با یک دنیا تجربه ی کسب شده در آخر شب یک عالم دانش جدید آخرین نسل شب نشینی های گفتن از جن و غول پیاده رفتن های مدرسه کیوسک تلفن عمومی سکه ای پشت وانت نشستن تا شهر مخفی کردن ویدئو داخل گونی دوربین عکاسی با فیلم ۳۶ تایی ما تنها نسلی هستیم که مثل پاییز بین تابستان و زمستان دو فصل متفاوت را تجربه کردیم فصلی با عشق فصلی بدون تکنولوژی ما متولدین دهه ۶۰ هستیم نسلی که دیگر شبيهی نخواهد داشت نسلی پُر از خاطرات ساده اما ناب اما بعید میدانم نسلهای بعدی بتوانند خود را با این شرایط وفق بدهند قطعأ تغییر را تجربه میکنند
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
31 / 4 و ساعت 11:0 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
???? به هوای چشم مستت دل و دین به باد دادم تو به قلب و جان چه کردی که گرفته ای قرارم طُ را اميد ناميده ام طُ را خوشى و سرمستى زندگيم ناميده ام طُ را وجود و هستی این عشق نامیدهام طُ عمق زیبایی طُ بهترینلحظه های من طُ تک ستاره آسمان قلبم این روزهایم عطر با تو بودن را میدهند طُ همان اكسيژن خالص براى نفس كشيدن قلبم هستى میخواهم روحم را باری دیگر به تو تقدیم کنم و با تمام وجود و با تمام احساسات خالص قلبم میخواهم به همه دنیا اعلام کنم یکی بود یکی نبود یه عاشقی بود هنوزم هست همیشه ام هست و من تا اخر میپرستمت
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
31 / 4 و ساعت 10:59 بعد از ظهر |
|
|
|
|
|
سلام احسان جونم استوری امروز ات پر مفهوم بود من تو پیچم cheshmanabi نوشته هایم برای توست فقط توووووو |
|
|
دست های تو کلید صبح است که سوی مشرق می چرخد و سپیدی را از پسِ نرده ی سایه روشن به سوی پنجره ها می خواند چشم های تو به دیوارِ بلندِ باغِ عشق روزنِ سبزی ست که من از آنجا در لحظه ی مشتاقی به درون می خزم آهسته و با دامنی از سیبِ سرخِ راز باز میگردم چشم های تو پنجره های بلند ابدیت هستند قرارمان یڪ دم صبح پاورچین پاورچین تو بیا نزدیڪی خیالم دو ضربه به چشم یڪ آغوش و هزار بوسهِ ناب دم صبح ڪه شد من بیدارم تو بیا به آغوش ڪشیدنت با من بوسه باران ڪردنم با تو این که باید فراموش ات می کردم را هم فراموش کردم تو تکراری ترین حضور روزگار منی و من عجیب به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام دیگر چه فرقی میکند عشق را به زبان بیاورم یا نه تو از چشم های من کتابی بخوان به نام دلتنگی چاپ هزار و یکم جایی خوانده بودم ملاقاتهایی که تقدیر جلوی راه آدم میگذارد بسیار محدودند عشق خودش خواهد آمد بی هیاهو نمیتوان از آن فرار کرد آرام و آهسته میآید و در گوشهای از قلبت مینشیند زمانی متوجه آمدنش خواهی شد که بدون آن نفس کشیدن دشوار میشود
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|
نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در
31 / 4 و ساعت 2:26 بعد از ظهر |
|
|
|
.:: Powered By
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.
|
|